سفارش تبلیغ
صبا ویژن
در گذشته مرا برادرى بود که در راه خدا برادریم مى‏نمود . خردى دنیا در دیده‏اش وى را در چشم من بزرگ مى‏داشت ، و شکم بر او سلطه‏اى نداشت ، پس آنچه نمى‏یافت آرزو نمى‏کرد و آنچه را مى‏یافت فراوان به کار نمى‏برد . بیشتر روزهایش را خاموش مى‏ماند ، و اگر سخن مى‏گفت گویندگان را از سخن مى‏ماند و تشنگى پرسندگان را فرو مى‏نشاند . افتاده بود و در دیده‏ها ناتوان ، و به هنگام کار چون شیر بیشه و مار بیابان . تا نزد قاضى نمى‏رفت حجّت نمى‏آورد و کسى را که عذرى داشت . سرزنش نمى‏نمود ، تا عذرش را مى‏شنود . از درد شکوه نمى‏نمود مگر آنگاه که بهبود یافته بود . آنچه را مى‏کرد مى‏گفت و بدانچه نمى‏کرد دهان نمى‏گشود . اگر با او جدال مى‏کردند خاموشى مى‏گزید و اگر در گفتار بر او پیروز مى‏شدند ، در خاموشى مغلوب نمى‏گردید . بر آنچه مى‏شنود حریصتر بود تا آنچه گوید ، و گاهى که او را دو کار پیش مى‏آمد مى‏نگریست که کدام به خواهش نفس نزدیکتر است تا راه مخالف آن را پوید بر شما باد چنین خصلتها را یافتن و در به دست آوردنش بر یکدیگر پیشى گرفتن . و اگر نتوانستید ، بدانید که اندک را به دست آوردن بهتر تا همه را واگذاردن . [نهج البلاغه]
 
پنج شنبه 86 اسفند 2 , ساعت 12:21 صبح


در هر قاموسی و ادبیاتی الفبایی است که یک به یک پشت سر هم می آیند و با حرفی شروع و به حرف بعد می رسند
آنان که به مکتب نرفته مدرس شده اند به جای خواندن و نوشتن و مشق حروف، آن را فهمیدند

و در گام نخست با انگیزه سرودن شعر و غزل و حاشیه زدن بر دیوان ها در کلاس اول ثبت نام کردند.

به جای آن که مدادهای رنگی خود را به رخ هم بکشند، از رنگ های رنگارنگ، بی ادعا رنگ های اصلی چون خاکی خاک و سرخی شقایق و خون را فقط برگزیدند.
و استاد چون این همت والای حاج همتان را دید به غمزه ای روح ریحانی در دانش آموخته گانش دمید و جمله سازی را آغاز کرد.

از روز نخست به جای لوح های رنگارنگ و تصاویر بی روح، سینه پاک و بی نقش در و دیوار ساختمان های دو کوهه، حسینیه، میدان صبحگاه،... به دست شان سپرد تا درگام اول امتحان نهایی ذوق و شوق را به یکباره بگیرد.
ما ره یافته گان به ردپای عروجیان زیباترین تابلوهای مستاجران زمین را در بهشت موقت دو کوهه به نظاره می نشینیم.

***



لیست کل یادداشت های این وبلاگ